عبدالکریم سروش و فلاسفه:
"در زمین مردمان خانه مکن/کار خود کن کار بیگانه مکن"
بخش چهارم:1368/11/20??????
چنانکه گذشت در وجود انسان صفاتی نهاده شده است که انبیای الهی می کوشند جایگاه حقیقی آن صفات را به ما نشان دهند. هم چنین گذشت که وجود ما در ادامه تاریخ گذشتگان نهفته شده است. با این اوصاف می نگریم که انسان از بدی برکنار نبوده است. با این حال وی در ظرف تاریخ محقق شده است. همین انسان میل به نزول دارد و اگر منتظر هستیم که انسانی بهتر جای او را بگیرد در واقع این امر در تعریف انسان نمی گنجد! و او موجودی است مخلوط از خوبی و بدی. انسان ها ممکن است که به صورت فردی از شرایط اجتماعی تاثر بپذیرند اما به صورت کلی این حکم برای آنها صادق نیست چراکه تاریخ نمایشگاه عرصه روان بشری است و در این ظرف نمی توان نمونه خالص یافت! لذا وجود بدی و طبیعی بودن آن مبارزه با بدی را نفی نمی کند. البته شناختی از این طبیعی بودن بدی به دست می آید اما باعث نمی شود که دست روی دست بگذاریم و تسلیم بدی ها شویم. وانگهی که انسان بر حسب استعداد خود می تواند پذیرای خوبی و بدی شود و در این دو سر تا نهایت آن حرکت کند. انسان اگر مجدد خلق شود و در تاریخ قدم بگذارد باز هم همین افعال را به صورت مشابه تکرار خواهد کرد چنانکه از مرگ گذشتگان درس نمی گیرد و قدم در راه های نادرست می گذارد. بنابراین او با اختیار خود تاریخ را می سازد. بنابراین تقدیر خداوند یعنی همان برنامه که خداوند برای این جهان در نظر گرفته است. ازاین روی قلمرو تقدیر به افعال خدا و جبر و اختیار به افعال آدمی بازمی گردد و لذا هست که اختیار در دل تقدیر جای می گیرد. بی معنا است اگر گمان شود که خداوند پیش از آفرینش خواسته باشد از کسی مشورت بگیرد و از همین جهت تقدیر عبارت است از چنین بودن ساکنان جهان. بنابراین اگر حتی ثابت شود که انسان مختار یا مجبور است این هم در دل تقدیر جای می گیرد و عالم به همان مسیری می رود که خداوند خواسته است. اما انسان که هوس استیلا دارد باید درک کند که اگر بر فرض محال برجای خدا می نشست چه طرح و تدبیری برای عالم انتخاب می کرد؟ با این حال انسان نباید گمان کند که چون مختار است پس باید به همه هوس هایش جامه عمل بپوشاند. انسان مختار است اما اختیار او غیر از آزادی اراده است(عده ای از متکلمان بر این راه رفتند که اکنون به دلیل دشواری بیش از حد استدلال های آنان از آن عبور می کنیم).
به هر روی دکتر سروش قائل به این نکته است که اختیار در دل تقدیر جای می گیرد و اختیار از نظر ایشان مقهور غیر نبودن است. یعنی اینکه انسان دریابد بیگانه بر او مسلط نیست. بیگانه یا آشکار است که انسان را به فعلی وامی دارد و یا در خفی است که در دل می نشیند و انسان را متحول می کند. برای این منظور باید جنس خودمان را درک کنیم و بشناسیم و برای امر اختیار میان خود و بیگانه فرق نهیم. با این اوصاف با شناخت خود و قدم به قدم بیگانه را از وجود خود طرد می کنیم و می دانیم که در کجا و در کدام مسیر قدم بگذاریم. بیگانه در وجود انسان رسوخ می کند و جای را بر اختیار و اراده او تنگ می کند.
با این وصف به نظرم می رسد که این استدلال های دکتر سروش نیازمند نقد و تبیین بیشتری است که در پست بعدی بدان می پردازیم!
ادامه دارد...
برچسب ها: #عبدالکریم_سروش؛ #حکمت_و_معیشت؛ #اختیار؛ #اراده؛ #بیگانه؛ #متکلمان؛ #انبیای_الهی؛ #پیامبررحمت؛ #اوصاف_پارسایان.
? #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
?دکتر #عبدالکریم_سروش.
?? #حکمت_و_معیشت.
@Soroush_Philosopher
??برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید??
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A